
باران
باران که شدى مپرس، اين خانه کيست سقف حرم و مسجد و ميخانه يکيستب
باران که شدى، پياله ها را نشمار جام و قدح و کاسه و پيمانه يکيست
باران! تو که از پيش خدا مى آیی توضيح بده عاقل و فرزانه يکيست
بردرگه او چونکه بيفتند به خاک شير و شتر و پلنگ و پروانه يکيست
با سوره ى دل، اگر خدا را خوا ندى حمد و فلق و نعره ى مستانه يکيست
از قدرت حق، هر چه گرفتند به کار در خلقت حق، رستم و موریانه يکيست
گر درک کنى، خودت خدا را بينى درکش نکنى ، کعبه و بتخانه يکيست
مولانا
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: باران, مولانا,
